اسپنتان

ساخت وبلاگ
دوباره الکترونها از بریدگی دستم وارد بدنم می شوند.این بار حتی نمی گذارند که ظرفها را آب بکشم.این بار هم گزش گزنده الکتریسیته را فقط من حس کردم.چراغ بدون سوی فازمتر هم روشن نشد.هر بار یکی از وسیله های برقی را از برق کشیدیم،تا ببینیم که این شوک الکتریکی از کجاست؟آخر به آبسردکن ختم شد.روایتش راحت است،اما هر بار که به شیر آب دست زدم و جریان را حس کردم ،بیشتر به ابن نتیجه رسیدم که جانم چقدر برای دیگری بی ارزش است.داستان را هر چه بپیچانم،باز واقعیت از گوشه ای سرک خواهد کشید و حقیقت را فاش خواهد ساخت.پدر هم که مرده است و نمی شود برایش شکایت برد و خدا به احدی ظلم نمی کند... اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 8 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 20:04

از دنیای مجازی،فروشگاهی را یافته ام که پر از الگو،طرح و تابلوی نقاشی است.نخهای الوان دمسه و طرح های خاصی که سالها پیش آنها را از فروشگاه واقعی کنار تربیت معلم خریداری می کردم،از دل دنیای مجازی سر بیرون آورده اند.پارچه و نخ ها را دیروز از پست تحویل گرفتم.تمام خاطرات یکباره بر سر صحنه ریخته است.هنر و کاردستی را از بچه های بندر یاد گرفتم،در آنها ذوق و شوقی بود که در من بلوچ نبود.آن را به زور به خوردم دادند.تابلوهایی که از هنر دستان دختر دیروز بر جای مانده،هر تار و نقشش خاطره ای دارد.آنها را قاب گرفته ام و روی دیوار نصب کرده ام تا همیشه یادم بماند که آن نقش را من بر دل پارچه زده ام و زمانی هم در عالمی دیگر هم سیر کرده ام.طرح کشیدن و سوزن زدن بر دل پارچه،نور خاطرات قشنگ را منعکس می کند و اوضاع پریشان درون را سامان می دهد. اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 5 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 20:04

وقتی ایمان رنگ باخته باشد،شب قدر لامعنی می شود.امروز اولین روز مدرسه بعد از تعطیلات نوروز بود.پرونده اعمال همکاران یکی از یکی دیگر وزین تر بود.البته پرونده شب بیداریها،ذکر گفتن،نماز خواندن و قرآن خواندنها را می گویم.من نازک ترین پرونده اعمال را داشتم.آنقدر نازک که به نسیمی درهم می شکست.دوستم با خنده گفت"این دومین دور قرآن است.تو چند دور خوانده ای؟"گفتم"من هنوز در خم همان کوچه اولی جا مانده ام ،و به نظر می رسد که دو سر کمان به هم نخواهد رسید"حرفم را باور نکرد.در نگاه غلط اندازم قدیسه ای پنهان بود که او را وادار به شک و تردید کرده بود.زنها از شب بیداریها و اعتکافهایشان در مساجد سخن می گفتند.به نظر می رسید که دین بلوچ یک گام به عقب کشیده و اجازه داده بود که زنان با وجود پریود ،زار کودکان و داد مردان قدم در مکتب گذاشته و شب زنده داری کنند. اسپنتان...
ما را در سایت اسپنتان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : espantano بازدید : 4 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 20:04